جدول جو
جدول جو

معنی غزل تلا - جستجوی لغت در جدول جو

غزل تلا
خروس سفید و نقره ای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غزل سرا
تصویر غزل سرا
غزل سراینده، آنکه غزل سراید، غزل گو، غزل پرداز.
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ماهی کوچک با خال های سرخ رنگ و گوشت لذیذ که در آب های شیرین و رودخانه ها زیست می کند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان. غزل پرداز:
ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم
از تو غزل سرایی از من ملک ستایی.
فرخی.
زین روی باغ صف بتان ملک پرست
ز آنروی صف رودزنان غزلسرای.
فرخی.
غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند
بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد.
سوزنی.
نقل دهن غزلسرایان
ریحانی مغز عطرسایان.
نظامی.
نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند.
حافظ.
ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا
به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ)
نوعی از ماهی است. (آنندراج، از سفرنامۀ شاه ایران). نوعی است از ماهی که نقطه های سرخ بر اعضاء دارد و گوشت آن لذیذ ولطیف تر از ماهیان دیگر است. (از سنگلاخ: قیزیل آلا)
لغت نامه دهخدا
ترکی - پارسی تلاجی (گویش مازندرانی) سرخه کولی (گویش گیلکی) آسلاک کولی (گویش گیلکی) گونه ای ماهی. یک نوع ماهی که بدنش خالهای سرخ رنگ دارد و گوشتش هم لذیذ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غزل سرا
تصویر غزل سرا
((~. سَ))
غزل گوی، مطرب
فرهنگ فارسی معین
از انواع ماهی فلس دار از تیره آزادماهیان دارای گوشت لذیذ که در آب شیرین زندگی می کند
فرهنگ فارسی معین
از انواع ماهی رودخانه ای مازندران و گیلان
فرهنگ گویش مازندرانی
آلو زرد
فرهنگ گویش مازندرانی
میوه ای که بر اثر رسیدن دهن باز کندمانند: انار و انجیر
فرهنگ گویش مازندرانی